( 385)خاصه آن منفق که جان انفاق کرد |
|
حلق خود قربانی خلاق کرد |
( 386)حلق پیش آورد اسماعیلوار |
|
کارد بر حلقش نیارد کرد کار |
( 387)پس شهیدان زنده زین رویند و خوش |
|
تو بدان قالب بمنگر گبروش |
( 388)چون خلف دادستشان جان بقا |
|
جان ایمن از غم و رنج و شقا |
( 389)شیخ وامی سالها این کار کرد |
|
میستد میداد همچون پایمرد |
( 390)تخمها میکاشت تا روز اجل |
|
تا بود روز اجل، میر اجل |
خَلاّق: آفریننده.
اسماعیل وار: اشاره است به داستان اسماعیل (ع) که چون ابراهیم بدو گفت: در خواب دیدم تو را قربانى مىکنم، ببین چه مىبینى. گفت: پدر آن چه تو را فرمان دادهاند به جاى آر که مرا از شکیبایان خواهى دید.[1]
نیارد کردکار: کارگر نشود. در تفسیرها آمده است که ابراهیم هر چند کارد بر گلوى اسماعیل مالید نبرید.
شهیدان زندهاند: برگرفته است از آیه « وَ لا تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ: و مپندارید آنان را که کشته شدند در راه خدا مردگان، نه زندگاناند نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.»[2]
چون بریده گشت حلق رزق خوار یُرزَقُونَ فَرِحِینَ شد گوار
حلقِ حیوان چون بریده شد به عدل حلقِ انسان رُست و افزونید فضل
3873- 3872/ د / 1
خلف: جایگزین، عوض.
جان بقا: جان باقى.
شقا: یعنی بد بختى.
وامى: وام گیرنده، و به معنى مقروض نیز محتمل است.
پاى مرد: واسطه، میانجى، شفیع.
تخم کاشتن: کنایه از انفاق کردن.
اجل: رسیدن مرگ، مرگ.
میر اجل: امیر بزرگوار.
( 385) بخصوص انفاق کنندهاى که جان خود را بخشیده و گلوى خود را در راه حق ببریدن داده. ( 386) آن که اسماعیل وار گلوى خود را براى بریده شدن در راه حق پیش آورد خدا کارد را بر گلوى او آشنا نخواهد کرد. ( 387) از این جهت است که شهیدان همواره خوش و زنده هستند تو گبروش بقالب آنها نگاه نکن. ( 388) چون خداى تعالى در عوض جان جاودانى به آنها عطا فرموده که از غم و سختى و رنج ایمن است. ( 389) شیخ سالها همین کار را کرده و مردانه قرض مىگرفت و مىبخشید. ( 390) براى روز مرگ خود تخم مىکاشت که هنگام رسیدن اجل بر اجل حکمفرما باشد .
اما انفاق دیگری نیز هست که بسی ارزشمندتر از انفاق مال است و آن انفاق جان است. منظور از «جان» حیوانی است که اگر کسی آن را در راه خدا انفاق کند، خداوند در عوض «جان بقا» یا جان باقی به او میدهد، جانی که از غم و رنج ایمن است. مولانا چنین کسی را به اسماعیل تشبیه میکند که گلوی خود را در اجرای فرمان الهی، با تیغ اطاعت پدر دمساز کرد و شهیدان به همین سبب، زنده و خوشاند. چه قدر خوب است که تو مانند مردم بیدین، به زندگی دنیایی فکر نکنی . زیرا حق تعالی اگر چه روح حیوانی شهیدان را هلاک کرد، ولی در عوض به آنان جانی داد که از غم و رنج و بدبختی آزاد است. شیخ همواره به مانند یک مددکار و قیم، از توانمندان وام میگرفت و به بینوایان میبخشید و تا میتوانست از راه انفاق تخم نیکو میکاشت تا هنگام مرگ، در نزد خدا و خلق حرمت داشته باشد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |